از پارسکدرز بیشترین بهره را ببرید و رویای کاری خود را زندگی کنید.
پنج ماه پیش منتشر شده
تعداد بازدید: 88
کد پروژه: 510655
شرح پروژه
- پروژه مکس کیودا
رشته : روانشناسی بالینی
- موضوع پروژه :عنوان تحقیق رتجربه زیسته دانشآموزان کنکور سراسری است. هدف بررسی صدمات و فشارهای روحی و روانی وارد بر اونها و موارد دیگری که در این مسیر تجربه کردند هست.خروجی با مضامین اصلی و فرعی
- بفرمایی که از دوران آمادگی برای شرکت توی کنکور سراسری چه تجربه داشتید؟
وقتی ما میگیم دوران یه دانش آموز ممکنه از سال دهم این آمادگی رو شروع کرده باشه
یکی یازه هم، یکی دوازه هم، یکی ممکنه که فقط سال کنکورش بوده باشه
کلن تجربه شما در مورد اون سالهایی که برای کنکور آماده شدین چطور بوده ؟
و همینطور در مورد سر جلسه کنکور، اصلا ساختاری که این کنکور به شما تحمیل کرده
من سال یازدهم شروع کردم آماده شدم برای کنکور. سال یازده هم واقعا متوجه نبودم که چقدر این پروسه کنکور میتونه جدی باشه و استرس داشتم ولی خب استرسش در حد همون امتحان تست زدن و این که نسبت به همکلاسی های خودم تو چه رتبه بودم برای مهم بود
ولی وقتی که وارد سال دوازم شدم این استرسه خیلی بیشتر شد.
چون وارد کلاس های کنکور شدم.
دیدم حجم بچه هایی که دارن برای کنکور آماده میشن چقدر زیاده.
و اینکه چقدر بچه ها توی روزبای بهتر از من هستن یعنی توی کلاس ها خیلی بیشتر و سریع از من جواب میدادن.
این استرس هر روز بیشتر میشد که این به سال کنکور ختم نشد. من پشت کنکوری شدم. اون سال واقعا استرسم خیلی زیاد بود. یعنی من بیخوابی داشتم. مجبور میشدم خواب مصرف کنم.
چون شب ها از ترس این که فردا به این میرسم که این حجم از درس هایی که موند حتی بعد سال بعد از کنکور رو میتونم جمع کنم یا نه. خوابم نمی برد . از همینم میترسیدم که نتونم بخوابم و بعد فردا صبحش خواب بمونم. مجبور شدم قرص ملاتونین مصرف کنم.
سال یازده ها میگم باز اوکی تر بود همه چی
من مثلا بیشتر استرس همون درست های خودم رو داشتم
ولی سال دوازده ها و پشت کنکور که بودم
به خاطر اون جوی که کنکور داشت مخصوصا کلاس های کنکور رو که میرفتیم
یا مثلا یه وقت آزمون رو میخواستیم بیدیم آزمونای قلمچی
آزمونای مثلا خود سنجش اون موقع ها بود که من خودم خیلی استرس میگرفتم
مخصوصا آزمونای قلمچی
تو آزمونای قلمچی تو اصلا یه وقت میدید ترازت یه عدد عجیب و غریب شد
و واقعا میخوندم ولی به اون نتیجه که میخواستم نمیرسیدم
خیلی ها واقعا خیلی بهتر از من نتیجه میگرفتن
و مثلا تقلب خب تو قلمچی بود، من خودم اشتباه می کردم یه موقع مثلا تو قلمچی این تقلب میکردم
و بعدا می دیدم که خب مثلا ترازم همیشه خوبه ولی خب نمیتونم خودم خوب تست بزنم
و بعد می ترسیدم مثلا بخواهم به بقیه بگم که اون ترازه اشتباهه و واقعیتش اینه.
و این استرس از طرف خانوادم بود. فشار می آوردن. می اومدن همش می خواستن این ترازای قلمچی رو چک کنن
تراز قلمچی اگه خراب می شد، من نمیتونستم برم بگم بقیه تقلب میکنن و این واقعی نیست و اشتباه.
یا این که من مثلا خوب تلاشم رو کردم ولی به سرفصل نرسیدم.
یا مثلا قلمچی خیلی سوالاش سخت تره
قبول نمی کردن از یه طرف من می خواستم واقعا خودم رو با قلم چی بسنجم
از یه طرف خونواده فشار می آوردن نمیدونستم چیکار کن
و این فشاره همیشه بین مدرسه و خونواد و ...همش وجود داشت
و نمی تونستم بین اینا واقعا یه سطحی رو پیدا کنم که تعادل بینشون برار کنم
اگر بخوای بگی که توی سالهای کنکور تجربه هایی که داشتی چه فشارهای روانی رو
یعنی مختص چون حالا به این موضوع اشاره کردی
دقیقا چه فشارهای روانی رو به همراه داشتش
اصلا اگر فشار روانی داشتی اگر نداشتی اگر داشتی چی بوده
چون تو حرفات این بود که داشتی دیگه ؟
بله درسته. یه مورد این که من ساله قبل از کنکور معمولا خیلی به خودم اعتماد به نفس داشتم و فکر میکردم که درسم خوبه و اگه مثلا بخوام روی موضوعی وقت دزارم بهتونه هیچ مشکلی میتونم مثلا اون نتیجه که میخوام رو توش بگیرم.
- ساله کنکور کاملا این اعتماد به نفس از این رفت همش خودم با بقیه مقایسه میکردم و این فقط مختص درس نشد. من توی موضوع دیگه همین موضوع روم موند که خودم باید با بقیه مقایسته میکردم و وقتی که ساله کنکور بازم اون نتیجه ای که دقیق میخواستم نگرفتم هنوز هم این حس بود هر وقت میخواهم یه کاری بکنم
بمثلا توی فکر مهاجرات یا حالا هر کار دیگه ای که حتی ربطی به کنکور نداره.میترسم از اینکه خب نکنه بازم مثل کنکور بشه یا حالا موفق نشم یا طول بکشه یا باز خیلی اذیت بشم ، واقعا اون ترس همیشه هستش و یه موضوع دیگه این که خیلی همیشه نگران این بودم بودم که خانوادم راجبم چی فکر میکنن چون یک دخترخاله کنکوری هم داشتم و مارو خیلی مقایسه میکردن
و همش درس که میخونم مثلا ناخداگاه میومد تو زهنم که وای الان من رو دارم با دختر خالم مقایسته میکنن الان فکر میکنن که کدوم بهتریم و اون رشته اش ریاضی بود من هی با خودم میگفتم که خب تجربی خیلی سختره الان هی میخوان ترازای من رو با اون مقایسته کنن میخوان رتبه من رو با اون مقایسته کنن و این مقایسه ها همش بودش و این که توی مدرسه واقعا اظطراب داشتم
چون من همیشه برام مهم بود که یه معلم راجب هم چی فکر میکنه یه استار راجب هم چی فکر میکنه وقتی که به سال حالا یازده هم و دوازده هم رسیدش این استرس خیلی بیشتر شد چون معلم ها معمولا فقط به اون بچه هایی که درسشون خیلی خوب بود بیشتر توجه نشون میدادن من دوست داشتم تو اون مرکز توجه قرار داشته باشم نمیتونستم و این واقعا یه چیزی بودش که استرس به هم میداد
یا برای مثال خیلی پیش میومد تو یه روز چند امتحان داشته باشیم
و اگر ۵ تا امتحان داشتیم من فقط به ۴ تاش میرسیدم
انقدر استرس پنجمی داشتم واقعا یادم میرفت همه مطالب رو
یک موقع صبح نمیتونستم از استرس از جام بلند شم، مامانم می اومد بهم تو خود رخت خواب، چای میداد، قرص میداد، اون روزایی که صبحش امتحان داشتم چند تا به این صورت ، خیلی روی خوابم تاثیر گذاشته بود، یعنی من خیلی بد خواب شده بودم، مشکل معده پیدا کرده بودن بابت قرص هایی که مصرف میکردم
اگه بخوایی به عقبتر برگردی قبل از این که وارد دوران آمادگی برای کنکورت بشی
چه زمینه هایی فکر میکنی که باعث شده که این شرایط برایت سختر بشه
حالا این زمینه ها میتونه خانوادگی باشه میتونه فردی باشه میتونه روانی باشه هر چیزی
مثلا فرض کنین میگن من کلن به لحاظ شخصیتی آدم مظطربی بودم
مثلا ربطی به کنکورت نداشت حالا وارد کنکورت که شدن خودشو بیشتر نشون داد
شما چه زمینه هایی بوده که قبلن هم داشتید و اونها باعث شد این مسیر برای شما
و این تجربیات رو به وجود بیاره
یه مورد این که من فکر میکنم من خودم چون تکفرزندم کلن کل توجه و خانواده رو من بود
و از این خانواده ها که میخواستن همیشه اون بهترینه باشم من
در صورتی که خودشون ما تو خونه مشکل داشتیم
بین پدر و مادرم همیشه مشکل بود
و با این حال که خونه آروم نبود از من انتظار بیش اندازه داشتن
و فکر میکنم که موردهایی که قبل از آمادگی کنکور
همین بودش که از اول من میدونستم که این خونه خونه آرومی نیستش
و واقعا درس خوندن راحت نیست
درس خوندن یه محیط اروم میخواد که من نداشتم و با این حال هدف بزرگی قرار دادن که باعث توقع خانواده شد و من دیگه استرس فکری که خانواده راجبم میکرد رو داشتم
- یا قبل از این که اصلا وارد پروسه کنکور بشید ایا ادم استرسی بودید یا نبودید
فقط سالهای کنکور این بروز کرد
خیلی کمتر بود من قبلن واقعا شده بودش که سر امتحان استرس داشته باشم
آره آدم استرسی بودم ولی خیلی سطح کمتری داشت
یعنی به هیچ عنوان مشکل حالا بیخوابی نداشتم، نیاز نداشتم قرص مصرف بکنم، من سر کنکو قرص پراپرانول میخوردم چون بخاطر استرس تپش قلب میگرفتم
0
بودش واقعا استرس قبل کنکور ولی خیلی درصدش کمتر بود
یه درصد نرمالی که یه واقعا باعث پیشرفت هم میشد
استرس می گرفتم بیشتر درس می خوندم پیشرفت می کردم
ولی سر کنکور این استرس ترمز من شده بود
جوری که من نمی تونستم درس بخونم
یعنی ناخدگاه وقتی داشتم می نوشتم فکر و خیال میکردم
کلمههای کتاب مینوشتم ولی توی ذهنم هی داشتم با خودم کلنجار میرفتم
خب بفرمید حمایت های خانوادگی و اجتماعی تو این دوران چقدر براتون اهمیت داشت
و فکر میکنید چقدر نیاز هست که باشه ؟
01:30
من خودم از طرف خانواده مثلا مادرم خیلی بیشتر حمایت می کردن
هر وقت این حمایت هم از مادرم می دیدم
خودش دلگرمی بود و اون استرسه رو واقعا آروم می کرد
میشه بگید چه نوع حمایتی؟
از لحاظ این که به هم صحبت میکردن
برعکس پدرم ارومم میکردن
مادرم خیلی حمایت میکردن یعنی تماما توی پروسه کنکور بودن و حمایتشون رو حس میکردم از لحاظ مالی تهیه کتاب کلاس اگر بیدار میموندم با من بیدار میموندن و صبح با من بیدار میشدن
و به نظر من خودم
که سال ده هم و حالا اینا قبلش مثلا مشاور خوبی نداشتم
استاد خوبی نداشتم منظورم داشتن این مشاور خوبم خیلی کمک میکنه
چون من دوستایی داشتم که از من درسشون بهتر بود
ولی فقط به خاطر نداشتن مشاور خوب و استاد خوب نتونستن واقعا به جایی که میخواستن برسن
و رشته های پایین تری قبول شدن
از لحاظ اجتماعی فکر میکنی که حمایت هایی باید باید باشه چه از لحاظ جامها
حالا یا به لحاظ فرهنگسازی یا به لحاظ هر چیزی که فکر میکنید جاش خالیه
یا تو اون زمان برای شما بود و تونست بهتون کمک بکنه
یا نتونه بهتون کمک کنه شرایط رو سخت تر کنه
چیا بودن اون مسائل اجتماعی؟
از لحاظ اجتماعی به نظر من باز همون فشاری که رو بچه هست
موقعیت هایی که کنکور رو یه چیز ساده نشون میدن
حالا مثلا توی فضای اینستاگرام و اینا من خودم یه اشتباهی که می کردم
اون موقع باز گوشی داشتم و توی اینستاگرام بودم
توی فضای اینستاگرام یک سری استادید یا
یه سری حتی دانشجو ها هستن که خودشون قبول شدن و به عنوان مشاور صحبت می کنن
واقعا مشاوره های غلطی به بچه ها می دادن و انقدر این مشاورها
و حالا صحبتشون توی اینستاگرام زیاد بود
آدم اولش فکر می کنه کنکور یک مسئله ساده است و ساده سازی زیاده
اوایل باعث میشه شما فکر میکنی کنی که اره اینا همش اوکیه
به همین دلیل که سال یازه و اوابل سال دوازده هم من فکر میکردم کنکور ساده است و تلاش نمیکردم
به نظر من اون واقعیت کنکور رو نشون نمیدن
میان میگن که آره یه عالم از شاگردان من موفق شدن
یه عالم ازشون رتبه برتر شدن
کلاس نرفتن
- این یکی از مصاحبه ها هست
- ۱۶ تا مصاحبه هست
مهارت ها و تخصص های مورد نیاز
مهلت برای انجام
3روز
وضعیت مناقصه
بسته
درباره کارفرما
عضویت هفت سال پیش
قادر به انجام این پروژه هستید؟
مهلت ارسال پیشنهاد قیمت برای این پروژه تمام شده است
به رایگان یک حساب کاربری بسازید
مهارتها و تخصصهای خود را ثبت کنید، رزومه و نمونهکارهای خود را نشان دهید و سوابق کاری خود را شرح دهید.
به شیوهای که دوست دارید کار کنید
برای پروژههای دلخواه در زمان دلخواه پیشنهاد قیمت خود را ثبت کنید و به فرصتهای شغلی منحصر به فرد دسترسی پیدا کنید.
با اطمینان دستمزد دریافت کنید
از زمان شروع کار تا انتهای کار به امنیت مالی شما کمک خواهیم کرد. وجه پروژه را از ابتدای کار به امانت در سایت نگه خواهیم داشت تا تضمین شودکه بعد از تحویل کار دستمزد شما پرداخت خواهد شد.
میخواهید شروع به کار کنید؟
یک حساب کاربری بسازید
بهترین مشاغل فریلنسری را پیدا کنید
رشد شغلی شما به راحتی ایجاد یک حساب کاربری رایگان و یافتن کار (پروژه) متناسب با مهارتهای شما
است.
پیدا کردن کار (پروژه)
تماشای دمو روش کار